پیکی از روز ولنتاین آمده / گرچه او قدری شتابان آمده
انتظار از جیب ِ خالی کی رود / عاشقی با نرخ ِ ارزان آمده
کو خریداری که قربانش کنم / این دلی کز بهر ِ سامان آمده
خرسکی کوچک شود در دست ِ تو ٬ /دل٬ نه پولی کز پدر جان آمده
شاعر : -
پ ن ۲۶/۱۱/۸۷ : از اونجایی که امروز تا گوگل ریدر و باز کردم از آپیدن ها و هدیه ها و گل ها و عروسک ها دهنم اینجوری باز موند و خودم اینجوری
شدم و این حس
نسبت به - بهم دست داد تصمیم گرفتم یه کارایی بکنم !
وقتی دیدم یکی واسه خانومش گلای آبی و سبز و .. گرفته ٬یکی رنگ قالبشو صورتی ناناز کرده ٬یکی داره واسه شوشوش شالگردن می بافه ٬یکی شوملش براش کلی کادو و هدیه خریده ٬یکی قراره امشب با عشقش بره بیرون ٬یکی کیک پخته و... یکی هم این گوشه تک و تنها نشسته و غمصه میخوره! نه از نداشتن جشن و کادوها ! از دوری ی ی ی ی ی ی ی ی دست به کارشدم.
و اما اون کارها : بیرون نرفتم که بتونم برای گوپولی شکلات و کادو بکیرم ٬اما خوب در عرض ِچند دقیقه اینو(عکس پایین) درست کردم و فرستادم به میلش ! بوس های بوچ بوچی آف فرستادم٬ و از اون طرف رفتم تو وبلاگش و روز ِعشقو بهش تبریک گفتم ...
و اما - : در مورد ِ ولنتاین که مشهوده با شعر٬کادو مادو رو پیچونده و ماس مالی کرده ٬امروزم آخرین امتحان ِ ارشدش بود٬خودش میگه بد نبوده ... خدا یا هستی ؟؟
اون امتحانی هم که خراب کرده بود و انتظار ِ افتادن میرفت هم خدا رو شکر پاسیده و الان شده یه مهندسِ تپلو و خوشمل ! خبر ِ پاسیدن هم من بهش دادم ٬ کلی کیفور شد .
به امید ِ صد ساله شدن عشقمون ٬روز ِ عشاق مبارکت باشه