.

.

شب و تنهایی !

گ از اونجایی شروع شد که گفت به دوستت x که توی دفتر توی دفتر خونه کار میکنه بگو بهم زنگ بزنه باهاش کار دارم .گفتم کارت چیه ؟ بگو بهش میگم و جوابتو میدم . گفت نه تو نمیتونی خودم باید بهش بگم .گفتم بگو من ازش میپرسم گفت نه خودم میخوام بپرسم .گفتم زنگ بزن دفتر از اونجا بپرس چون داییِx  گیره خوشش نمیاد موبایلشو چک میکنه نمیتونه بهت زنگ بزنه براش دردسر میشه . گفت نه بهش بگو بهم زنگ بزنه . 

 عصرِ پنج شنبه بعد از چند وقت یه مکالمه ی تلفنی ِطولانی (۱۶)دقیقه با هم داشتیم . کلی گفتیم و خندیدیم اما خندمون تا شب بیشتر دووم نداشت .پنجشنبه شب : گ ؛امشب در سر شوری دارم امشب در دل ... بیا که امشب در سر شوری دارم . 

من : یه شوخی کاملا مشخص که این حرفم شوخیه و اومدم جناب  ماچ

بعد از اون بحث شروع شد . موضوع سر مساله ای بود که مربوط میشه به حد و حدود رابطه ... دفعه ی اولی نیست که به خاطر این موضوع دعوا و دلخوری پیش میاد ... 

فرداش ازم پرشید گفتی بهش ؟ گفتم نه / خوب فعلا کاری نداری ؟ /گفتم چرا دارم. گفت خداحافظ .بوق بوق بوق... 

زنگ زدم به x گفتم باهات کار داره هرچی میگم خودم میپرسم یگه نه خودش میخواد باهات حرف بزنه . میگه سوال ِ دفتری داره .  xگفت بهتره زنگ بزنه به دفتر ! اما بازم هرچی تو بگی اگه میخوای بهش زنگ میزنم ،اما نه بهتره خودش بزنه ... با این حال شماره گ رو دادم به x . 

 جمعه صبح با هم حرف زدیم اما از همون اول باهام سر سنگین بود ! گفتم چته؟گفت هیچی . منم به روش نیوردم .تا عصر که پیام داد :دفعه اول به خاطر حرفت ناراحت نشدم ٬توضیحت منو کشت .تا وقتی میترسی من مثل اون یارو که با y دوست شد با x دوست شم باهات کاری ندارم .تو عمرم فقط یک حرف و کامل گوش کردم اونم این که گفتی فقط با تو باشم .کارم با xخیلی مهم بود در حدی که یک سال عقب افتاد...به خاطر بچه بازی تو . متاسفم برای هر دومون . 

گفتم بچه بازی من یا لج بازی تو؟ به جونِ خودت 1درصد هم به خاطر اون قضیه نبود.نمیخوام باش حرف بزنی ،نمیخوام چون کارت گیر ِاون نیست و میدونم که ضرورتی نداره، این جوری نه اون براش مشکل پیش میاد نه داییش . تا وقتی اخلاقت اینجوریه دیگه نمیخوام بهم زنگ بزنی و بزنم . 

گفت : کارم گیر اون بود اما به خاطر ِبچه بازیت ... دیگه نه با xکار دارم نه با تو .اعتمادت کو؟ 

گفتم اعتمادم سر جاش هست . برای 100امین بار میگم به خاطر اعتماد نبود . البته تو زیاد حرف اعتمادو پیش نکش چون به خاطر قضیه موبایل و پسورد آی دی هنوزم ... اوکی 1 سال دیگه برو. 

 گفت : امروز زفتم خونه ی زرگری که هدیه تولدتو گرفته بودم . با 1000 منت 15 تومن زیر ِقیمت خرید پس دادم . تا از طریق ِ راهنمایی ِ x برم انگشتری که میگفتی خوشت اومده رو برات بگیرم .منو کشتی دیگه دلخوشی ندارم . احساساتم مرد /مرد/مرد  

میگه حالا این منم که دیگه نه میخوام ببینمت نه زنگ بزنم نه قربون صدقت برم ...