.

.

زندگی٬موش !

موش ! بله موش !!!  دیروز رفتیم دانشگاه پیشِ استادمون تا کارهامون رو بهش نشون بدیم ٬ ببینیم بالاخره مهر تاییدی میخوره روش یا موش !  همینطور که نشسته بودیم و (اا) داشت کرکسیون میکرد یهویی ( کش کش خش خش تق توق و اینا ... ) یه صداهایی از کنار ِکمدِ استاد اومد ! من فک کردم شوفاژه صدا میده ٬ که استاد گفت چیزی نیست موشه ...  تعجب 

فک کردم داره شوخی میکنه٬ دوباره (اا) شروع کرد حرف زدن با استاد .دو سه دقیقه بعد ( کش تق توق کل کل )  (اا) گفت : استاد مثل اینکه موشه مهمون داره !  استادم گفت حتما ٬ بالاخره باید یه جوری اموراتمون بگذره یا نه ! واسه همین این اتاقو اجاره ی آقا موشه دادم. 

منو بگو مونده بودم این دوتا دارن چی میگن بهم ؟! به طرفِ استاد گفتم جدا موشه ؟ استاد :میترسی ... 

خلاصه چشمتون روز ِ بد نبینه موش بود ! به جان ِخودم موش بود ... فک کن یه اتاق ۶ متری٬اونم تو دانشگاه ... 

تا ما اونجا بودیم چند دفعه ای آقا موشه یا خانوم موشه از خودش اعلام ِ وجود کرد که یعنی من هستما هواستون باشه ... 

وقتی اومدیم بیرون به (اا) گفتم جدی جدی موش بود ؟ آره ! چند دفعه ست که میام پیش استاد اون موشه هم هست ... آخ