.

.

بلا ت ک ل ی ف ی !

 

گ  گاهی وقتا یه چیزایی میاد تو ذهن آدم و ذهن آدم رو مشغول میکنه . 

 

 آخر سر هم اونقدر وز وز میاد تو سرت که دیگه نمیتونی حتی به چیزای خیلی کوچیک هم فکر کنی .بعدشم پوف... !

دیشب شب خوبی نبود / با بحث شروع شد /با دلخوری ادامه پیدا کرد و با سر درد و بلاتکلیفی هم همچنان گریبان گیره ! 

دنیا همینه  

گاهی یه حرفهایی میشنوی که انتظار شنیدنش رو نداشتی . 

 یه چیزایی میبینی که فکرشم نمیکردی .

یا یه برخورد هایی باهات میشه که خودت رو مستحقش نمیدونی . 

به هر حال همه ی این رفتار ها و عمل ها به نوعی عکس العمل هستن .حتما تو یه جایی یه برخوردی کردی / یه چیزی گفتی / یه کاری کردی که این میشه دیگه . 

 

به اونجایی رسیدم که بهش میگن حقارت و بلا تکلیفی  .

چند روز پیش تو دانشگاه یکی داشت بلند به دوستش میگفت ( خدا هیچ وقت سر دو راهی قرارت نده ! )

اتفاقی شنیدم . اونروز به جملش فکر کردم. و به اینکه بیام اینجا از حرفش بنویسم !

اما یادم رفت .

حالا من اونجام . درست نمیشه اسم دو راهی رو براش گذاشت چون من راهمو خیلی وقته انتخاب کردم .

اما میشه گفت بلاتکلیفی و خلا

 

بازم ادامه داره اما فعلا از حوصله ی من خارجه ... 

 

*  پ ن : برگشتم .ساعت نزدیکای سه   

دنیای مجازی دنیای عجیبیه . آدم رو ناخوداگاه به خودش جذب میکنه . یه جور اعتیاده  که ترکش یه کم مشکله . 

احساس میکنم بیش از حد وابسته شدم . و این زیاد خوب نیست . تقریبا هر روز یه چیزی حدود بیست سی تا وبلاگ رو سرک میکشم . و گاها هم روزی چند بار این موضوع تکرار میشه ... 

جدای از وقت زیادی که واسه این کار میزارم خیلی وقتا این کار باعث میشه به بقیه کارهام نرسم . و دنیای مجازی تو اولویت قرار بگیره . 

دنیای بدی نیست . خوبیهاش فراوونه .آدم خیلی از چیزا رو تو زندگی دیگران میبینه و تجربه میکنه و باعث میشه بعدا همین تجربه ها تو زندگی به کمکش بیان . میفهمه دور و برش چی میگذره و چطور باید رفتار کنه که مشکلات دوستاش تو زندگی اون تکرار نشه . 

اگه بتونم  /  تصمیم دارم ترک کنم. اما نم نمک ... 

از این به بعد هفته ای دوبار به وبلاگ ها سر میزنم و میخونمشون .( اگه بتونم )  --- من میتونم ! 

ولی وبلاگ خودم رو ترکش نمیکنم . 

آهای همنفس دلت نگیره ... 

 

*  خاستگار ! ! ! 

اما ایندفعه خانواده جرات ندارن در موردش حرف بزنن . فقط با شوخی یه چیزایی میگن که گفته باشن و چون نظر منو میدونن میگن فلانی زنگ زده واسه پسر فلان کس  دنبال یه دختر خوبن . 

کسیو سراغ نداری ؟ 

 

*  بازم هوای ذلای زمستونی من و گوپی  ------ طوفانیه !

 دیروز بحثمون شد . سر هیچ و پوچ ... 

گوپی احساس میکنه داره تو رابطه از خودش واقعیش کناره میگیره و از مهمترین خصوصیت اخلاقیش =غرورش میگذره . 

براش سخته . 

نظرش اینه که من سنگم .ابراز احساسات بلد نیستم و تو این مورد اونو ارضا نمیکنم. وقتی پیششم خوبم و تو تلفن بد . 

اما من اینطور فک نمیکنم . منم تو رابطه از خیلی چیزا گذشتم به خاطر اون . از خیلی از عقاید و رفتار هام به خاطر اون کناره گرفتم .به خیلی از خواسته ها تن دادم برای اون . 

حتی اگه گاهی اون خواسته اصلا خواسته ی قلبی من نبوده ! 

من میگم دوست داشتن و علاقه خیلی هم ربطی به  ابراز لفظی نداره . نه که نداشته باشه اما دلیل دوست داشتن این نیست. 

خیلی چیزای دیگه خودش معرف این موضوعه حتی اگه ابراز نشه . 

 

*  تصمیماتمون این شده : شاید یه مدت قرار باشه من فقط بهش زنگ بزنم .و من فقط لفظا ابراز علاقه کنم . 

هر دو موردش برام سخته . اما اگه قرار باشه پیش بریم/ سعیمو میکنم . 

گزینه ی اول چون ممکنه قبض موبایل سر به فلک بکشه و همه چی خراب بشه . من سر کار نمیرم / منبع درامدی ندارم / قبضمو خودم پرداخت نمیکنم .اما اگه این موارد با خودم بود مطمئنم نمیزاشتم این موضوع مشکلی واسه گوپی به وجود بیاره ! 

و منتی بر سر من . 

و گزینه ی دوم  گاهی آدما با یه خصوصیات اخلاقی بزرگ میشن /  رشد میکنن و خو میگیرن . 

این خصوصیات خیلی وقته همراهشونه و گاهی وقتا عذابشون .  

تغیر دادنشون سخته اما غیر ممکن نیست