گ گاهی وقتا آدم با خودش کلی تصمیم میگره اما اون تفکرات و ذهنیات و تصمیم گیری ها همون جا تو مغز آدمی میمونه و بی نتیجه رها میشه .
خیلی فکرا تو سرم بوده و هست ٬ خیلی کارها تا حالا میخواستم انجام بدم و نشده / نه این که نتونسته باشم ٬نخواستم که بتونم ! همیشه تنبلی کردم و آخرشم بی نتیجه موندم .
از پایه باید شروع کرد و برنامه ریزی کرد ٬باید اول خودسازی کنم و تو تفکراتم به او دلخواه مورد ِ علاقم برسم .من به این موضوع ایمان دارم که وقتی آدم مدام تو ذهنش یه چیزی ٬ یه موقعیتی و یا یه اتفاقی رو مرور میکنه ٬و گاهی تو تنهاییای خودش به اون مساله فکر میکنه حتما به خواستش میرسه .
من یادم میمونه که میخوام با برنامه ریزی روزهامو بگذرونم ٬ یادم میمونه که از این به بعد باید برای به دست اوردن خیلی چیزا بیشتر تلاش کنم . یادم میمونه که چی تو ذهنمه و میخوام چی باشم .
* گاهی وقتا بهم حق بده از دستت عصبی باشم و ناراحت شم و گاهی وقتا هم منو ببخش اگه بهونه گیری ها و بچگی هام آزارت میده . منو ببخش اگه خل میشم و چشمام رو میبندم و دهنم رو باز میکنم . منو ببخش اگه دیروز هرچی دلم خواست بهت گفتم و بعضی از حرمت ها رو شکستم ٬یه چیزایی تو گلوم قلمبه شده بودباید میگفتم و میشنیدی ٬ منو ببخش به خاطر همه ی بد بودن هام!
حالا فهمیدی چرا همیشه میگم من بینهایت بدم و تو بینهایت خوبی ؟ چون من بینهایت بدم و تو بینهایت خوبی.
دوست دارم ٬ به خاطر همه ی عاشقانه بودن هات و به خاطر همه ی صبوریها و منطق بی انتهات .