.

.

دک*تر !

گ سه شنبه رفتم دکتر . آزمایش داد .گفت احتمالا کم خونیه ... 

چهار شنبه اول ِ صبح رفتم آزمایش خوووووووووون ! اول که میخواستم بشینم به اون یارو مرده میگم ترس داره ؟ یواش بکنینا... حالا یکی ندونه فک میکنه میخواد چی کارم بکنه   طفلک اونقدر ترسیده بود فک میکرد الانه که داد و هوار و اشک و ناله راه بندازم / البته چشام اشکولی شده بود ٬ترسیده بودم اما نه به اون شدت ...

وی ی ی دو باز ازم خون گرفت ٬ دفعه ی اول اشباهی زد نتونست خون بگیره اما دفعه ی دوم بیشترم گرفت ! یه خوردش تو سرنگ موند که انداخت تو سطل ... میخواستم بگم . اما نگفتم :-) 

چهار شنبه جواب آزمایشم رو گرفتم / آزمایش قند خون بود و تیرویید / قند خونم مشکلی نداشت اما تیرویید : نرمال ِ تیرویید ۳۰/۴ تا ۳۰/۱۰ هست . مال ِ من ۳۰/۱۱ ! پرکاری تیرویید دارم ٬واسه همینه چند ساله لاغر شدم ... البته هفت  هشت سال پیشم آزمایش تیرویید داده بودم اما اون موقع چیزی نبود ... 

شب رفتم دکتر ٬ بعد از سه ساعت انتظار ٬گفت چیز خاصی نیست .فعلا فقط دو تا قرص داد٬ شب بابا میگفت سه چهار ساعت وقتمون رو گرفت برای دوتا قرص ! امشب باید همه ی قرصا رو بخوری  

شب برای گوپی پیام دادم تیرویید دارم( گفت دیگه نمیام بَرِت دارم چشمک)  خواستم بگم مگه من نشستم اینجا تو بیای برم داری ؟!  اما نوشتم نه ه ه دروغ گفتم میتُرشم که  :-))) 

 پ ن : ۳:۳۴ ظهر :  بازم دلم گرفته٬گریم اختیاری نیست٬گریم اختیاری نیست ...